سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آسمان
 RSS 
خانه
ایمیل
شناسنامه
مدیریت وبلاگ
کل بازدید : 7254
بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 0
........... درباره خودم ...........
آسمان
آسمان

........... لوگوی خودم ...........
آسمان
..........حضور و غیاب ..........
یــــاهـو
......... لوگوی دوستان من .........


............. اشتراک.............
  ........... طراح قالب...........


  • خانه مهربان(دیداری از ارگ کریمخانی در شیراز)

  • نویسنده : آسمان:: 86/10/7:: 3:23 عصر

                                                               خانه مهربان

                       دیداری از ارگ کریمخانی در شیراز

     

    1- کویر، گرما و عرق ریزان و تشنگی. اما هر چه هست این جا ،جایی است که گندم می کارند و نیمی از تاریخ ایران در این جا خوابیده است.

    تخت جمشید را رد کرده ام. فال حافظ هم گرفته ام. حتی توی حوضخانه سعدیه هم فالوده با بیدمشک خورده ام.

    اما این سمت شهر یک خانه است که آدم هوس می کند در آن زندگی کند.خانه ای دوازده هزار و هشتصد متری ، خانه ای به رنگ خاک که چهار طرفش را برج های نگهبانی گرفته اند و درش شبیه هیچ خانه ی دیگری نیست. سردرش یک کاشیکاری هفت رنگ بزرگ از نبرد رستم و دیو سفید که می گویند قاجار ها آن را ساخته اند.

    دروازه های این ارگ نه شمالی است و نه جنوبی بلکه از سمت شرق باز می شود. قبل از اینکه وارد آن شوی احساس امنیت می کنی چون می بینی که دور تا دورت را حصار فرا گرفته است و هیچ دشمنی نمی تواند داخل شود.

    2-سال 1180 هجری قمری، کریمخان زند ( وکیل الرعایا ) ماهر ترین معمار ها را دور هم جمع می کند و بهترین مصالح را برای آنها خریداری می کند تا میدان کرمیخانی را بسازند که یک سمتش بازار وکیل شود و سمتی دیگرش مسجد و میانش ارگ.

    برای ساختن ارگ می بایست امنیت معماری و نظامی رعایت شود. همین می شود که دیوار های بیرون ،12 متر ارتفاع دارند و برج های 14 متری برای آنها ساخته اند و وقتی متر در دست می گیری و می شماری ضخامت دیوار ها می شود 3 متر.

    بعد باید کمی دقت کنی . روی دیوارها سوراخ های کوچکی هست که جای قرار دادن تفنگ است . این می شود که ارگ پس از سالها فرو نمی ریزد.

    برای همین است که هم می شود منزل حاکم و هم محل تصمیم گیری های مهم و هم دژی نظامی که نقش پناهگاه را بازی می کند.

    وقتی بیرون ایستاده ای برج ها را می بینی که رویشان نقش های هندسی است و برج سمت چپت هم کمی کج شده است.

    همان بیرون به رستم که بالای سرت ایستاده است سلام می کنی . میدانی 1180 سال یعنی چه؟

    سال 1180 هجری قمری سالی است که شیراز پایتخت ایران شده است.

    3- در دو لنگه و چوبی است و دالانی 8 ضلعی را پشت خود پنهان کرده است. راهرو را که طی می کنم یک حیاط با چند ردیف درخت به پیشوازم می ایند. انتها را نمی بینم. شمال یا جنوب؟ به کدام سمت بروم؟

    نگاهم به سمت شمال می رود (سمت راست ارگ )و اتاق های حجره حجره را می بینم که به یکدیگر راه دارند و در پایین بعضی هاشان می شود پله ها را دید.

    راه می افتم. این جا باید سقف ها را نگاه کرد. سقف های تزیین شده را، ترنج ها و نقش های اسلیمی را و آب طلاهایی را که آرام آرام در حال محو شدن هستند.

    مگر چند سال گذشته است؟!

    اتاق ها تا انتها به همین شکلند. نمی دانی کدام اتاق کریمخان بوده و اتاق جلسه ها کدام. اما در سمت غرب ، اتاقی را شبیه قدیم ها ساخته اند. کریم خان و لطفعلی خان کلانتر در آن جا

    نشسته اند و کاتب در حال نوشتن است.

    اتاق ها پر از عکس هاس قدیمی شیراز است. عکس های یادگاری ، عکس های خیابان ها ، عکس های سیاه و سفید و ناب؛ هر آنچه که امروز شکل دیگری است و تو دوست داری که این طور نباشد.

    4- مسافران خارجی می روند و می آیند و محو معماری و و عکس ها می شوند. می خواهی که به در برسی. چند پله زیرزمینی تو را به خود می خوانند . این جا حمام اختصاصی خاندان زند است. رختکن و گرمخانه و خزینه دارد. سنگ ها ی مرمر و اهکی دارد و سه اتاقک کوچک و دنج که نورگیرهایی روشنشان می کرده اند.

    وقتی می خواهی پایت را بیرون بگذاری یک باغ هست که بدرقه ات می کند. وقتی می روی ، میدانی که قاجار ها هم در این خانه فرمان روایی کرده اند . سنگفرش را نگاه می کنی . به کسانی فکر می کنی که روی آن قدم برداشته اند و تو هم یکی از آنها هستی. کسی که روزی به تاریخ می پیوندد... خوب یا بد؟ و فکر می کنی این جا چیزی را جا گذاشته ای؛ تاریخ را.

    دالان هشت ضلعی را طی می کنی. رستم هنوز در حال جنگیدن است . هوا داغ است و شیراز جای گشتن. آن رو به رو حمام وکیل است و بازار و مسجد...


    نظرات شما ()


  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ